?خدایا
میگویندبزرگ ترین #شڪست?
ازدست دادن #ایمان?است
#بصیرتے بہ من عنایت ڪن✌️
ڪہ دراین روزهای سخت امتحانروزگار
شرمنده ے #شهدانشوم?
#کلامشهیدمدافعحرم
#محمدامین_کریمیان?
یازهرا
?خدایا
میگویندبزرگ ترین #شڪست?
ازدست دادن #ایمان?است
#بصیرتے بہ من عنایت ڪن✌️
ڪہ دراین روزهای سخت امتحانروزگار
شرمنده ے #شهدانشوم?
#کلامشهیدمدافعحرم
#محمدامین_کریمیان?
یازهرا
یک روز دیگر رمز حرکت ما نام مقدّس #امام_رضا (ع) انتخاب شد.
از) صبح تا عصر جستجو کردیم هفت #شهید پیدا شد
گفتیم حتماً باید شهید دیگری پیدا شود
رمز حرکت امروز ما نام مقدّس امام هشتم بوده.
اما هر چه گشتیم شهید دیگری پیدا نشد ,خسته بودیم و دلشکسته
لحظات غروب بود
گفتند: امام جماعت یکی از مساجد شیعیان عراق در نزدیکی مرز با شما کار دارد!
به نقطه مرزی رفتیم
ایشان پیکر شهیدی را پیدا کرده و برای تحویل آورده بود
لباس بسیجی بر تن شهید بود
با آمدن او هشت شهید روز توسّل به امام هشتم کامل شد
اما عجیبتر جملهای بود که بر لباس شهید نوشته شده بود
همه با دیدن لباس او اشک میریختند
بر پشت پیراهنش نوشته شده بود:
#یا_معین_الضعفا
?❣?❣?❣
یازهرا
سرمشق های آب بابا یادمان رفت
رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت
از روی کوکب بارها املا نوشتیم
اما حسین فهمیده ها را یادمان رفت
از روستا گفتیم و از صدق و صفایش
اما صفای جبهه ها را یادمان رفت
هی دم زدیم از یاد یاران و شهیدان
اما وفای بر شهیدان را یادمان رفت
از روی مردی شهادت مشق کردیم
اما خداییش حفظ غیرت یادمان رفت
شعر خدای مهربان را حفظ کردیم
اما خدای مهربان را یادمان رفت
یازهرا
هر وقت از سرِ کار میومد، یه راست می رفت تو اتاقش دراز می کشید رویِ پتو. ازاین پهلو به اون پهلو …
هر کار می کرد آروم نمی شد. گریه می کرد از بس درد داشت.
می گفتم: ” مادر بذار تا پهلوت رو بمالم، شاید دردش آروم بشه. “
می گفت: ” نه مادرجان! این درد، ارث مادرم حضرت زهراست. بذار با همین درد به آرامش برسم … “
“مادر شهید مجتبی علمدار”
آخرین نظرات