به نام پروردگارشان!
و به یاد کسی که جان داد!
و در ازایش نام “شهید"گرفت!
نمی دانم الان کجاهستی؟!
اما خوب میدانم جایت خوب است!
مگر میشود (محمدرضای شهید)باشی و جایت خوب نباشه؟!
مگر میشود پشت پا به دنیا بزنی و در خلوت شبانه ات،ناله ی “خلصنا"یت را بشنود و بی پاسخ بگذاردت؟!
مگر میشود نخردت؟!
مگر میشود خالص باشی و خریداری نشوی؟!
نمی توانم از تو حتی چند خطی بنویسم!شاید دلم یارای نوشتن نیست!
شاید هم،دلتنگی نمی گذارد چند خطی ،بغض را کنار بزنم و از تو بنویسم!
اما میخواهم بنویسم و بگویم:
از مادری دلتنگ!!
مادری صبور که باز هم هنوز داغت برایش تازه است!
هنوز هم شاید منتظر است!
مادری که با خاطرات رنگارنگت گاه قهقه ی مستانه اش در خانه میپیچد و دقایقی بعد…
صدای هق هقش به گوش اعضای خانواده میرسد!
و همه میشناسند مادرت را!
به صبر…
صبری زینبی!
اما گاهی دلتنگی که پیله میکند،آدم پروانه میشود!
دلش میخواهد پر بگیرد و پر بکشد به آن بالا بالا ها!
پر بکشد به پیش پسری که…
روزهاست دیگر نیست!
پسری که هنوز هم فریادِ (کلنا عباسک یا زینب"س") در گوش هم نسل های من و ما میپیچد!
#دلتنگ_شهید
#درارزوی_شهادت
به یاد #مادر_شهید
آخرین نظرات