يتيما با ظرف شير
ساکتن و سر به زير
غم رو شونه هاشون
اشک چشاشون روي گونه هاشون
ناله ميکنن از غم باباشون
علي علي يا علي …
يتيما با ظرف شير
در خونه ي امير
غم رو شونه هاشون
اشک چشاشون روي گونه هاشون
ناله ميکنن از غم باباشون
اون که شب ميومد تک و تنها
روي شونش نون و خرما
حالا فهميدن که کي بوده
اون که شبها با حال خسته
ميومد با روي بسته
حالا فهميدن علي بوده
علي علي يا علي …
تيره شده آسمون
دل همه غرق خون
در دل خرابه
چشماي گرسنه
به راه بابا
از کسي به جز او غذا نمي خوان
بي وجودش از دنيا سيرن
براي بابا ميميرن
همه سراغشو مي گيرن
خرابه ها تاريک و سرده
بابا ديگه بر نمي گرده
يتيما با ظرف شير
در خونه ي امير
غم رو شونه هاشون
اشک چشاشون روي گونه هاشون
ناله ميکنن از غم باباشون
دلم شده پراميد
شبه وصالم رسيد
شب شب مراد
اينقدر نکن گريه دختر من
اشک شوق تو توي چشماي تر من
فاطمم مياد دنبال من
خبر داره از حال من
امشب مياد به استقبال من
به انتظارش بيدارم
کنار اين کوله بارم
درد دلهاي چندين ساله من
نور دل تنگ من
پسر قشنگ من
اي اميد بابا
پيش من بيا
تا بذارم امشب
دستت را تو دست حسين و زينب
تا حسين را ياري کني
براش علم داري کني
بايد که آبرو داري کني
هر جايي باشي کنارش
که حتي با يک اشارش
خون تو بر زمين جاري کنه
علي علي يا علي …
آخرین نظرات