​زبان حال حضرت بقیة الله « عجل الله تعالی فرجه الشریف » خطاب به شیعیان
ارسال شده در 12 دی 1395 توسط اسدپور در بدون موضوع

ای که می خوانید مرا در هر زمان= با ندای سیدی صاحب زمان
با خبر هستم من از احوالتان = شاهدم بر ظاهر و پنهانتان
صاحب الامر همه عالم منم = صاحب مال و منال و جانتان
حرفها دارم بگویم با شما = تا شود محکم دل و ایمانتان
عرضه می گردد به من حال شما = پس نظاره می کنم در کارتان
چون ببینم نامهٔ اعمالتان = بس تأسف می خورم بر حالتان
می شوم شرمنده از کار شما = از خدا خواهم فرج در کارتان
هان عزیزانم کدامین سو روید = این منم چون کعبهٔ آمالتان
قولتان با فعلتان همراه نیست = بر کدامین پایه است رفتارتان
امر ما را پشت سر انداختید = خانهٔ شیطان شده ارواحتان
با زبان لاف غلامی می زنید = در عمل دورید از مولایتان
عهد می بندید و بر هم می زنید = پس چرا سست است این پیمانتان
آیه های واضح قرآن منم = پس چرا دورید از قرآنتان
یوسف زهرا منم کو عاشقی؟ = تا بجوید از دل بازارتان
دوست دارم درد دل با من کنید = می پسندم ناله های زارتان
شیعیان باور کنید در این جهان = نیست غیر از من کسی غمخوارتان
شیعیانم من غریب و مضطرم = یاد من رفته چرا از یادتان
چونکه دورید از امام خویشتن = دشمنان هر دم کنند آزارتان
دم به دم گوئید آقاجان بیا = پس چرا اینگونه است کردارتان
درد دل گفتم ولی با این وجود = شاد می گردم من از دیدارتان
منتظر باشید با اعمال نیک = تا خداوند هم کند اکرامتان
یکزبان باشید و فریادم کنید = لطف و تأیید خدا همراهتان
از خدا خواهید تعجیل فرج = تا که باز آیم شوم من یارتان
                 

   هستی انوار گردد سر به سر
                    سیدی قربان خاک پایتان

نظر دهید »
ارسال شده در 12 دی 1395 توسط اسدپور در بدون موضوع

گمنام:

پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می گفت: یکی شان آمد به خوابم و گفت: ((جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید !)) از خواب بیدار شدم. هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بوده دیگه و فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت .این بار فوراً اسمش رو پرسیدم. گفت: امیر ناصر سلیمانی. از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها. روی سینه ی یکی شان نوشته بود ((شهید امیر ناصر سلیمانی)).
بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدوج پسرشان بوده اند ؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد.
خاطره ای از شهید ناصر سلیمانی

یازهرا

نظر دهید »
دلتنگ شهید
ارسال شده در 8 دی 1395 توسط اسدپور در بدون موضوع

​به نام پروردگارشان!

و به یاد کسی که جان داد!

و در ازایش نام “شهید"گرفت!

نمی دانم الان کجاهستی؟!

اما خوب میدانم جایت خوب است!

مگر میشود (محمدرضای شهید)باشی و جایت خوب نباشه؟!

مگر میشود پشت پا به دنیا بزنی و در خلوت شبانه ات،ناله ی “خلصنا"یت را بشنود و بی پاسخ بگذاردت؟!

مگر میشود نخردت؟!

مگر میشود خالص باشی و خریداری نشوی؟!

نمی توانم از تو حتی چند خطی بنویسم!شاید دلم یارای نوشتن نیست!

شاید هم،دلتنگی نمی گذارد چند خطی ،بغض را کنار بزنم و از تو بنویسم!

اما میخواهم بنویسم و بگویم:

از مادری دلتنگ!!

مادری صبور که باز هم هنوز داغت برایش تازه است!

هنوز هم شاید منتظر است!

مادری که با خاطرات رنگارنگت گاه قهقه ی مستانه اش در خانه میپیچد و دقایقی بعد…

صدای هق هقش به گوش اعضای خانواده میرسد!

و همه میشناسند مادرت را!

به صبر…

صبری زینبی!

اما گاهی دلتنگی که پیله میکند،آدم پروانه میشود!

دلش میخواهد پر بگیرد و پر بکشد به آن بالا بالا ها!

پر بکشد به پیش پسری که…

روزهاست دیگر نیست!

پسری که هنوز هم فریادِ (کلنا عباسک یا زینب"س") در گوش هم نسل های من و ما میپیچد!

#دلتنگ_شهید

#درارزوی_شهادت

به یاد #مادر_شهید

نظر دهید »
عبرت
ارسال شده در 3 دی 1395 توسط اسدپور در بدون موضوع

​گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند: چه می کنی؟

پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آنرا روی آتش می ریزم!

گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد!

گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگام که خداوند می پرسد: زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ می دهم: هر آنچه از من بر می آمد

یازهرا

نظر دهید »
یادی_از_شهدا
ارسال شده در 2 دی 1395 توسط اسدپور در بدون موضوع

???????????? آمده بود دفتر انتشارات. می ‌گفت: تعدادی کتاب داش ابرام میخوام. ما منزلمان هیئت داریم. می خوام همراه غذای مادی، غذای معنوی هم بدهم.

از لحن بیانش فهمیدم آقا ابراهیم را می ‌شناسد. گفتم: خاطره ای از این شهید دارید؟
گفت: ما قبل انقلاب تو خیابون زیبا سکونت داشتیم. جوان‌های این خیابون همه ابراهیم را می ‌شناختند.
یک روز ظهر تابستان جلوی خانه نشسته بودم. ابراهیم از دور به سمت من می آمد. همینطور که نزدیک می‌شد دیدم کفش ندارد! پایش را همینطور بلند می‌کرد. روی آسفالت داغ می ‌سوخت.
سریع بلند شدم و گفتم: کفشات چی شد؟ تو مسجد دزد برد؟
گفت: نه بابا. یه پیرمرد جلو مسجد گدایی می کرد، کفش نداشت، من هم چیزی همراهم نبود کفش هام رو دادم بهش….????????????
شهید_ابراهیم_هادی

یازهرا

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 85
  • 86
  • 87
  • ...
  • 88
  • ...
  • 89
  • 90
  • 91
  • ...
  • 92
  • ...
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96

آخرین مطالب

  • تمثیلی از برف
  • مناجات ماه شعبان
  • سخنان رهبری در مورد انتخابات
  • فاطمیه
  • سخنان مقام معظم رهبری درباره مباهله
  • اعمال روز مباهله
  • زمان واقعه مباهله
  • واقعه در منابع شیعه و اهل سنت
  • شرح واقعه مباهله
  • معنای لغوی مباهله

آخرین نظرات

  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در حاج احمدکاظمی
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در حاج احمدکاظمی
  • رحیمی  
    • محدثه بروجرد
    در کالای ایرانی میخرم
  • حضرت مادر (س)  
    • مطیع ولایت (بسیج طلاب سطح 3 اراک )
    • خاطرات خاکی
    • وصیت عشاق
    • یا زینب کبری
    در عبادتهای بدون زحمت
  • حضرت مادر (س)  
    • مطیع ولایت (بسیج طلاب سطح 3 اراک )
    • خاطرات خاکی
    • وصیت عشاق
    • یا زینب کبری
    در شرایط بهشتی وجهنمی بودن
  • حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت  
    • الزهراء(س) گلدشت
    در ۵ نفر اعمال مارامیبینند
  • عقیق  
    • پر پرواز
    • پر پرواز(عقیق)
    در مراسم عقد در چند سال آينده
  • حضرت مادر (س)  
    • مطیع ولایت (بسیج طلاب سطح 3 اراک )
    • خاطرات خاکی
    • وصیت عشاق
    • یا زینب کبری
    در حیدرامشب سوی زهرامی رود
  •  
    • بهارسمنان
    در رفاقت باشهدا شب جمعه
  •  
    • بهارسمنان
    در سخن بزرگان
  • حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت  
    • الزهراء(س) گلدشت
    در کشته اشک
  • عابدی  
    • زینبیه ایوان
    در معجزه تواضع درمقابل پدرومادر
  • اسدپور  
    • یازهرا(س)
    در قرعه کشی زیارت امام رضا علیه السلام
  • منوچهر در قرعه کشی زیارت امام رضا علیه السلام
  • حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت  
    • الزهراء(س) گلدشت
    در شهداگاهی نگاهی (منویکم ببین )
  • عابدی  
    • زینبیه ایوان
    در نقش روحانیت در انقلاب اسلامی ایران
  • مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم  
    • مدرسه علمیه امام خمینی (ره)-رباط کریم
    در پیامکهایی درباره دهه فجر

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets". دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

دریافت کد خداحافظی

دریافت کد خداحافظی

ابزار نمایش حدیث حق
قالب وبلاگ عاشقانه
ابزار دانستنیها تصادفی
قالب وبلاگ

کد لوگو حمایتی دهه فجر

ابزار سخنان ماندگار
قالب وبلاگ عاشقانه

قالب وبلاگ

كد ساعت

  • اتومبیل زندگی
  • قالب وبلاگ

    اوقات شرعی

  • ابزار صلوات
  • پی دیزاینر

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم

    تعبیر خواب آنلاین

    قالب وبلاگ

    قالب وبلاگ
    کد ذکر ایام هفته

    رتبه

      مطالب با رتبه بالا

      • مراسم عقد در چند سال آينده (5.00)
      • عاشق مولاعلی (5.00)
      • عبادتهای بدون زحمت (5.00)
      • شرایط بهشتی وجهنمی بودن (5.00)
      • قرعه کشی مشهد (5.00)
      خرداد 1404
      شن یک دو سه چهار پنج جم
       << <   > >>
                1 2
      3 4 5 6 7 8 9
      10 11 12 13 14 15 16
      17 18 19 20 21 22 23
      24 25 26 27 28 29 30
      31            

      یازهرا(س)

      • خانه
      • اخیر
      • آرشیوها
      • موضوعات
      • آخرین نظرات

      جستجو

      موضوعات

      • همه
      • بدون موضوع

      فیدهای XML

      • RSS 2.0: مطالب, نظرات
      • Atom: مطالب, نظرات
      • RDF: مطالب, نظرات
      • RSS 0.92: مطالب, نظرات
      • _sitemap: مطالب, نظرات
      RSS چیست؟

      کاربران آنلاین

      • صفيه گرجي
      • زفاک
      • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
      • بتول سادات بنیادی

      نظرسنجی سریع

      نظرسنجی # یافت نشد.

      کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان