تپش یازدهم
سودابه مهیجی
ارثی از عشق، پدرها به پسرها دادند
پای این ارث چه خونها و چه سرها دادند
نسل در نسل شقایق شده و با دل سرخ
از بهشتی که همه سبز، خبرها دادند
فصل در فصل که گلها به زمین افتادند
مثل پاییز چه سوزی به جگرها دادند
لاله لاله که درین باغ، شهادت رویید
پس به آه دل عشاق اثرها دادند
(
یازده بار تپیده ست دل خسته باغ
یازده آه کشیده ست زمین از غم و داغ
تا سرانجام تو را سرزده پیدا کرده
رو به عشقی که تویی پنجرهای واکرده
تو که هادی پدرت بوده و مهدی پسرت
تو که از نسل رسول است دل خوش خبرت
آه ای آینه تاجوَر یازدهم
ای که خورشید کنار تو و انوار تو گم
پدر منجی موعود! خوشا آمدنت!
«یوسف گمشده» معنا شده با آمدنت
«فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای»
یازهرا
آخرین نظرات